پارت چهل

زمان ارسال : ۱۸۶ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 27 دقیقه

(راوی)
هر تصویری، هر بوی آشنایی، هر جمعیت سیاه پوشی، هر صدای زجه و گریه‌ای، هر صوت الرحمانی، او را میکشاند به بدترین روزهای زندگی اش...
در خلسه ای از جنس مرگ فرو رفته بود. چشمانش تار میدید و نفسش به شماره افتاده بود. صداها در سرش تکرار میشد و صحنه‌ها جلوی چشمانش به رقص درآمده بودند.صحرای محشری در سرش به راه بود. صحنه‌ی دردناک سر بریدن پدرش جلوی چشمش بود.صدای خر خر گلوی برادرش درگوش

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • سارا

    00

    ممنون نویسنده جان بابت این پارت طولانی و خوب😍

    ۶ ماه پیش
  • ریحانه عابدی (یسنا) | نویسنده رمان

    ممنون عزیزم

    ۶ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.